دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 130 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، مختصر انگور و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 130 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، مختصر انگور و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
درختی که پوستش تیره رنگ باشد، درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، اشنگور، خرزل، کلی کک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
درختی که پوستش تیره رنگ باشد، درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه اَنگور، آش اَنگور، اَشَنگور، خَرزَل، کُلی کَک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرُن، نرپرون
کنایه از عالم ملکوت و جبروت است و آن مجرد بود از اجسام. (برهان) (انجمن آرا) ، کنایه از فلک اطلس است که آن را فلک اعلی و (آنندراج). فلک الافلاک خوانند. (برهان) (انجمن آرا). کنایه از فلک اطلس که از نقش و کواکب ساده است. (آنندراج) ، کنایه از عالم ناسوت است که محض خیال و نمایش باشد. (برهان) ، افلاک سبعه، کنایه از زمین. (آنندراج) : بپرسیدشان کاندرین ساده دشت چه دارید از افسانه ها سرگذشت. نظامی
کنایه از عالم ملکوت و جبروت است و آن مجرد بود از اجسام. (برهان) (انجمن آرا) ، کنایه از فلک اطلس است که آن را فلک اعلی و (آنندراج). فلک الافلاک خوانند. (برهان) (انجمن آرا). کنایه از فلک اطلس که از نقش و کواکب ساده است. (آنندراج) ، کنایه از عالم ناسوت است که محض خیال و نمایش باشد. (برهان) ، افلاک سبعه، کنایه از زمین. (آنندراج) : بپرسیدشان کاندرین ساده دشت چه دارید از افسانه ها سرگذشت. نظامی
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، دارای 360 تن سکنه، آب آن از سراب زز، محصول آنجا غلات، لبنیات و پشم است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، دارای 360 تن سکنه، آب آن از سراب زز، محصول آنجا غلات، لبنیات و پشم است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 144 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 144 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
درختچه ای است از تیره عنابها که ویژۀ مرز فوقانی جنگل است. آنرا در درفک، سیاه درخت و در کلاردشت خرزال، در پل زنگوله کلیک در زیارت اشنگور و در کتول خوشۀ انگور میخوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 261). نارون (بیشتر نارون پیوندنشده را سیاه درخت نامند). (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
درختچه ای است از تیره عنابها که ویژۀ مرز فوقانی جنگل است. آنرا در درفک، سیاه درخت و در کلاردشت خرزال، در پل زنگوله کلیک در زیارت اشنگور و در کتول خوشۀ انگور میخوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 261). نارون (بیشتر نارون پیوندنشده را سیاه درخت نامند). (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
نام درختی است که این گونه (درخت افرا) در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از آستارا تا مینودشت در همه ارتفاعات یافت میشود. آنرا در گیلان پلت، بلس و سیاه پلت، در کوهپایۀ گیلان پلاس، در آستارا گندلاش، در طوالش بستام، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 206)
نام درختی است که این گونه (درخت افرا) در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از آستارا تا مینودشت در همه ارتفاعات یافت میشود. آنرا در گیلان پلت، بلس و سیاه پلت، در کوهپایۀ گیلان پلاس، در آستارا گندلاش، در طوالش بستام، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 206)
تاریک شدن. اسوداد: بریده گشت پس آنگاه ششصدوسی سال سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر. ناصرخسرو. زآن پیشتر که جامۀ جانت شود سیاه از مردم سیاه درون اجتناب کن. صائب. ، محو شدن. سترده شدن. (یادداشت بخط مؤلف) : که فرغول برنتابد آن روز که بر تخته بر سیاه شود نام. رودکی (از لغت فرس اسدی ص 316)
تاریک شدن. اسوداد: بریده گشت پس آنگاه ششصدوسی سال سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر. ناصرخسرو. زآن پیشتر که جامۀ جانت شود سیاه از مردم سیاه درون اجتناب کن. صائب. ، محو شدن. سترده شدن. (یادداشت بخط مؤلف) : که فرغول برنتابد آن روز که بر تخته بر سیاه شود نام. رودکی (از لغت فرس اسدی ص 316)
مردم بخیل، رذل، شوم. نامبارک. (برهان) (آنندراج) : جره بازی بدم رفتم به نخجیر سیه دستی زده بر بال مو تیر بوره غافل مچر در چشمه ساران هر آن غافل چره غافل خوره تیر. باباطاهر. رجوع به سیاه دست شود
مردم بخیل، رذل، شوم. نامبارک. (برهان) (آنندراج) : جره بازی بدم رفتم به نخجیر سیه دستی زده بر بال مو تیر بوره غافل مچر در چشمه ساران هر آن غافل چره غافل خوره تیر. باباطاهر. رجوع به سیاه دست شود
درختچه ای از تیره عنابها که برگهایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است و در بن دمبرگ ها گوشوارک موجود است. گلهایش خوشه یی و به رنگ زرد مایل به سبز است. برخی از گونه های سیاه درخت دو پایه و برخی یک پایه هستند. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و تیره رنگ محتوی 3 تا 4 دانه است و طعمش تلخ و نامطبوع است و از میوه آن شیره ای بنام شیره نرپرن می گیرند که مسهلی است قوی و معمولا با عرق آلمان مصرف می شود خوشه انگور آش انگور اشنگور آش خرزال وشر کلی کک الجاره عوسج شجره الدکن شوکه الصباغین، درختی که میوه دهد بارور
درختچه ای از تیره عنابها که برگهایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است و در بن دمبرگ ها گوشوارک موجود است. گلهایش خوشه یی و به رنگ زرد مایل به سبز است. برخی از گونه های سیاه درخت دو پایه و برخی یک پایه هستند. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و تیره رنگ محتوی 3 تا 4 دانه است و طعمش تلخ و نامطبوع است و از میوه آن شیره ای بنام شیره نرپرن می گیرند که مسهلی است قوی و معمولا با عرق آلمان مصرف می شود خوشه انگور آش انگور اشنگور آش خرزال وشر کلی کک الجاره عوسج شجره الدکن شوکه الصباغین، درختی که میوه دهد بارور
درختچه ای از تیره عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است. گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است. از میوه آن شیره ای به نام شیره نرپرن می گیرند که
درختچه ای از تیره عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است. گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است. از میوه آن شیره ای به نام شیره نرپرن می گیرند که